سرفه ها خانمان براندازد . خانه را رفت و آمدش گیج است
آب نوشیده و ننوشیده . التهابات ممتدش گیج است
موج ها را به میز می کوبد .گاه نارنجک است و گاه تفنگ
این جنون چند درصدش عاقل ؟ این جنون چند درصدش گیج است؟
از مدال شجاعتش داغ است . عرقش را به چفیه میگیرد
مثل پوتین توی جا کفشی . جنگ رفته پیامدش گیج است
در سکانسی همیشه تکراری.کات...!باید دوباره برگردد
سمت یک مشت قرص و شربت تلخ . بین باید نبایدش گیج است
یک فلش بک...شبی که برمی گشت . مادرش.آش نظری و صلوات
ریسه ها حجله تا شدند پدر .برد پابوس مشهدش گیج است
چون کبوتر نبود آهو شد. ذکر گفته نگفته خوابش برد
شعله بارید از هواپیما.سوز و ساز مجددش گیج است
دستی از لای در به سمت کلید . آمد و طیف نور را دزدید
خواست پلکی ببیند اما دید. چشم های مرددش گیج است