وبلاگ شاعران و هنرمندان نیشابوری وبلاگی جهت معرفی مفاخر شهرستان نیشابور به دست سرنوشت هان چگونه می سپاریم؟ چرا که از نسیم چشم خویش هم فراری ام قبول دارم اینکه دست خالی ام ولی بیا نگاه کن به کوله بار شعر شرمساری ام! من از تمام زندگی فقط تورا گزیده ام بسوز هر چه دارم و بساز با نداری ام کدام قلب خسته ای برای من تپیده است کدام دست غیرتی دراز شد به یاری ام دلم گرفت از این سکوت سرد - ها ! غزل بخوان که در خیال سبز من . تویی گل بهاری ام ببین چه بی قرارم و غزل . چه عاشقانه است ! به دست سرنوشت هان چگونه می سپاریم؟
جمعه 7 فروردين 1388برچسب:عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی عباس کرخی , :: 3:15
مهسا زندگی یک لحظه ی حسرت یا دمی از آه بود کی دلم از سر هستی این چنین آگاه بود شاد می روید کنار هر شقایق سبزه ای رویش سبز سخن از هر زبان دلخواه بود افسر شبنم به سر دارد گل صبح بهار کس نمی داند حیات گل چرا کوتاه بود روز آبی در غروبستان غم خاموش شد نوبت جولان شب در آسمان از ماه بود قفل خاموشی علاج ذهن جاهل را نکرد هر چه می نالید حرفش کوه بود و کاه بود این همه مردم فریبی لطمه ی فردا شود عاقبت دیدی که جای چاه کن در چاه بود محرم آئینه ها باشد نظر پاک سحر راه مقصودش میسر در پناه جاه بود فرصتی دارد ((رها )) در عرصه ی دیدار ها نقش بودن می زند تا شوق دل همراه بود دو شنبه 6 فروردين 1388برچسب:علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) علی شریفی ((رها)) , :: 11:30
مهسا اوصاف علی
بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست داشت ایزدبه صدف یک دُر یک گوهر ناب دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست کس نگفته است سلونی بجهان بهر بشر انکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست آنکه بر جای نبی خفت که از راه وفا کند از جان نبی دفع خطر کیست علیست آنکه با دیدن رخسار غم آلود یتیم اشک می ریخت به دامن چو گهر کیست علیست آنکه می برد غذای فقرا بر سر دوش نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست آنکه در خانه حق آمد و از خانه حق بست از دار جهان بار سفر کیست علیست آنکه شق القمر از تیغ عدو گشت سرش بر سر سجده بهنگام سحر کیست علیست (ژولیده نیشابوری) چهار شنبه 1 فروردين 1388برچسب:شعر عاشقانه+شاعران نیشابوری+ژولیده نیشابوری+شعر عاشقانه+شعر عاشقانه+شاعران نیشابوری+ژولیده نیشابوری+شعر عاشقانه+, :: 10:34
مهسا چگونه شرح دهم بتپرست یعنی چه ؟ کسی که دل به تو یک عمر بست یعنی چه ؟ چهار شنبه 18 بهمن 1387برچسب:نیشابور+الهام دیداریان+شاعران نیشابوری+اشعار عاشقانه+نیشابور+الهام دیداریان+شاعران نیشابوری+اشعار عاشقانه+, :: 3:6
مهسا گفتندبادرخت تورابي بري بس است كوري زمانه راوزمين راكري بس است
گقتندمي توان سفرافتاب كرد اماكسي نگفت كه ويرانگري بس است
فردااگربه پاس بهاري كه داشتيم يك لحظه ازمقابل من بگذري بس است
گهواره اي تهي شدوسلاخ شهر گفت اين طفل رانوازش نامادري بس است
رذياقبول فاجعه فرقي نمي كند خاموش مي شويم سخن پروري بس اسث
هرچندباسكوت به جاي نمي رسيم بايد قبول كردكه پيغمبري بس استُ
قيل ومقال امدوگفت وشنودرفت ازاين به بعد تكيه به لفظ دري بس است چهار شنبه 18 آذر 1387برچسب:نیشابور+شاعران نیشابوری+محمد ابراهیم لگزیان+شعرعاشقانه+نیشابور+شاعران نیشابوری+محمد ابراهیم لگزیان+شعرعاشقانه+, :: 1:23
مهسا معلم
یاد روزای که دمون مدرسه پا مگذاشتم چهار شنبه 18 آبان 1387برچسب:شاعران نیشابوری+شعرنیشابور+عاشقانه+عباس باقریه+_شعرنیشابور+شاعران نیشابوری+شعرنیشابور+عاشقانه+عباس باقریه+_شعرنیشابور+, :: 1:15
مهسا وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد چهار شنبه 18 مرداد 1387برچسب:الهام دیداریان+شعرنیشابور +شعرعاشقانه نیشابور+شاعران نیشابوری+الهام دیداریان+شعرنیشابور +شعرعاشقانه نیشابور+شاعران نیشابوری+, :: 1:15
مهسا مادر بغض را با روسري اش زير گلو گره مي زند و مدام جاروب مي کشد بر خاطرات رفته و خواهرم ازفرط لاغري پروانه اي غمگين مي شود *** خواهران خوب آن سالهارا با گيسوان بلند مژه هاي خيس ويک بقچه رويا هاي ناشکفته ازميانه ي دشت تاخاکستر پاش ابر ها بدرقه کرديم سالها بعد ديديم زنان کنار جاده ها سر گرداني خويش را مي گريستند در حالي که چند واژه ي ساده را فراموش کرده بودند *** چادر ها پر از سايه غروب مي شود خواهران من کنار بي خيالي اسب ها پير مي شوند يال مشوش اسب هذيان نسيمي است که دهان دره را آکنده است رود در مسير نافرجام خويش تازيانه اي خونين مي شود *** باد که هو هو مي کند از مدرسه که بر مي گردم غروب مي شود از پله تا کنار اجاق شب مي شوم مادرم _گرد سوز _ بر تاقچه مي سوزد پدرم فانوس است تاريکي حياط را جابجا مي کند من مشق مينويسم دهقان فداکار . *** من از اسب ها روسري نمي بندند خوشم مي آيد از صفورا موهاي تا کمرش را رقص مي کند از خانه مي چرخد من رقص نمي کنم مريم بانو قبرستان را در آغوش گرفته آفتاب روي برف هاي دور سرما خورده پرتغال را به ياد من مي آورد خوشم مي آيد . *** مي خواهم شعري بنويسم آرام شبيه مادرم *** از هنگ اول خاکريز دوم سنگر سوم نامه با پستچي مي رفت برادران سربازم مرد ه بود در جنگ جهاني اول
انيفرم پدر بزرگ روي جاليگ پاچه بر باد داده
نامه مي رفت در عصب سيم تلگراف مادر کلاه سر بازي ميبافد
برادرم مرده بود در جنگ جهاني سوم
پدر رو به ابر ها فرياد کشيد گردان بجاي خود نامه مي رفت از تيرکي به تيرکي از روي برف ها بر فراز مي شد در پيچ جاده ها گم .
پدر سبيل هاي چخماغي اش را عينهو پدر بزرگ تاب داد نامه ي برادرم با پستچي مي رفت و مادرم در گيسوان بيد حلول کرده بود
پدر سفره ي خالي را پيش کشيد برادرم در جنگ جهاني چهارم با پستچي محله دعواي سختي کرد و ماه از تنگه ي مارو بالا مي رفت
برادر سربازم مرده بود در تمامي اين سالها مترسک با انيفرم پدر بزرگ سفره ي خالي پدر را نگهباني مي کرد *** مردگان عادت دارند هميشه مرده باشند *** گناهکاري روسياهم بيد به قطب بروم هفتاد کشيش يخي بتراشم و آن قدر اعتراف کنم تا از خجالت آب شوند. چهار شنبه 18 تير 1387برچسب:علی نجفی+شعرعاشقانه+اشعارعاشقانه+نیشابور+علی نجفی+شعرعاشقانه+اشعارعاشقانه+نیشابور+, :: 1:9
مهسا قفس را باز کردی تا اسیر بال و پر باشم بخندم بی نصیب از شور و حال چشم تر باشم دلم میخواهد آتش باشم و خود را بسوزانم نمی خواهم ولی امروز مرغ نامه بر باشم شبی در مسطتیل دست ها آرام می گیری خبر این است این من دوست دارم بی خبر باشم تو خواهی رفت من در یاد ها حتی نخواهم ماند تو خواهی رفت من یک عمر باید در بدر باشم پس از تو با دلی از غصه و اندوه مالا مال گرفتار غل و زنجیر خواهم شد اگر باشم برای دشمنان از دشمنان افزون ترم اما برای دوستان خویش باید یک نفر باشم چهار شنبه 18 تير 1387برچسب:محمد ابراهیم لگزیان+اشعارعاشقانه+شعر عاشقانه +نیشابور+محمد ابراهیم لگزیان+اشعارعاشقانه+شعر عاشقانه +نیشابور+, :: 1:7
مهسا درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||||
|