از آن شبی که با غزل تو را صدا زدم
به روی هرچه غیر چشم تو خط خطا زدم
در ابتدای مشق عشقم و تو خط آخری
به تو رسیده ام ببین چه سال ها که جا زدم
چگونه میشود به چشمهایت ا عتماد کرد
خدای من چه تهمتی به صدق چشم ها زدم
تو در منی همیشه مثل روح شعر مثل غم
ببخش کودکانه حرف های نا بجا زدم
در امتداد بغض و شب . به اعتماد شانه ات
به هرچه تکیه گاه سخت پشت پا زدم
ببین غزل چه عاشقانه ریخت روی دفترم
دوباره با تو حرف های پاک و بی ریا زدم