آمدم تا دوباره در چشمم گریه بی اختیار بنشیند
میتواند درخت معجزه ات بار دیگر به بار بنشیند
بودنم در طواف گنبد تو مثل این است این که با حسرت
برگ زردی بیاید و در باغ رو به روی بهار بنشیند
یک نفر میشود رها در باد ساقی امشب کمی تعلل کن
آسمانی که روبروی من است .دوست دارد خمار بنشیند
بغض نقاره ها ترک برداشت . فرصت عاشقی فراهم شد
در کنار ضریح می خواهد عاشقی بی قرار بنشیند
این کبوتر اگر اجازه دهی می تواند پرنده تر باشد
شب به شوق تو بال و پر بزند. صبح با اقتدار بنشیند
شانه کن گیسوان خود را تا بادهای جهان برآشوبند
تا به کی میتواند آیینه .. این چنین در غبار بنشیند؟؟؟
بوسه بوسه به خاک می افتم ...مثل برگی که رو به پایان است
دوست دارم که تا همیشه دلم . در همین رهگذار بنشیند
بار دیگر دلی که من دارم در هیاهوی زائران باید
پا به پای خدا قدم بزند دست در دست یار بنشیند
نظرات شما عزیزان: